
بازنمایی واقعۀ کربلا در ساحت سینما
هر نوع نگرش و تفسیری راجع به هنر دینی داشته باشیم، نمیتوان از ظرفیتهای ادبی، نمایشی و تصویری موجود در تاریخ دین به سادگی گذشت. بسیاری از حوادث و وقایعی که در بستر دینی اتفاق افتاده است، به خودی خود به عنوان یک پدیده انسانی و تاریخی، وجوه دراماتیک دارد و از قابلیت بالایی برای تولید و آفرینش گونههای مختلف هنری برخوردار است.
روح جاودانه و مقدسی که بر فضای دراماتیک و ساختار نمایشی برخی حوادث و پدیدههای دینی حاکم است نیز به استحکام این خاطرات و تداوم لذتهای آن دامن میزند. هنوز ما از تماشای فیلم «محمد رسولالله»، «ده فرمان» یا داستان ابراهیم و نوح و موسی لذت میبریم و قصه آنها در اذهان مخاطبان به یادگار مانده است. یکی از مهمترین حوادث تاریخی که در ساحت و بستر دینی نیز روی داده و شاید بیش از وقایع دیگر مورد توجه اهالی هنر قرار گرفته، کربلا و حادثه عاشوراست.
عاشورا؛ حماسی و تراژیک
عاشورا و سیر حوادث کربلا، یک قصه حماسی و تراژدیک است که عناصر داستانی لازم برای طرح و تولید یک اثر نمایشی را دارد. وجود قهرمان و ضدقهرمان، فراز و فرودهای قصه، شکست و پیروزی، گفتارها و دیالوگهای قدرتمند و لوکیشن و موقعیتمندی داستان و... مؤلفههایی هستند که در یک چیدمان داستانی، به آفرینش یک اثر ماندگار کمک میکنند. در میان ژانرهای گوناگون هنری، شاید سینما کمترین نسبت را با این حادثه تاریخی دارد و شاید یکی از دلایل مهم آن، تاخیر زمانی هنر هفتم در تعامل با این حادثه نسبت به نمایش، شعر و ادبیات است.
تعزیه به عنوان یک نمایش شرقی اساساً محصول مستقیم رویارویی هنر با این حادثه تاریخی ـ مذهبی است که اتفاقاً با مخاطبان عام نیز ارتباط خوبی برقرار کرده و به جرأت میتوان گفت که نمونه بارز هنر عاشورایی است.
اما دامنه نفوذ این رویداد مذهبی در مدیوم سینما چندان گسترده و چشمگیر نبوده و دوربینهای فیلمبرداری نتوانستهاند در به تصویر کشیدن قصه کربلا و بازنمایی ساحتهای درونیتر آن، کار خاصی انجام دهند.
تأثیرپذیری و الهام سینما از واقعه کربلا را میتوان در دو حوزه مورد بررسی قرار داد: یکی خود حادثه و روایت تاریخی آن است که در قالب گونههای تاریخی و مذهبی به خلق فیلمهای کوتاه و داستانی در این زمینه منجر میشود و دیگر مناسبات و آیین و رسوم عزاداری و سوگواری که در ژانرهای گوناگون سینمایی به تصویر درمیآید.
در این فیلمها مناسبتهای مذهبی صرفاً بازتاب یک اثر دینی نیست و در واقع هنجارها و سنتهای فرهنگی ـ اجتماعی جامعه را مورد توجه قرار میدهد. مثلاً صحنههای عزاداری در فیلم «هامون»، نمونهای از این مساله است که تاثیرات فرهنگی ـ تربیتی این حادثه را در قالب سنتهای اجتماعی عاشورایی بررسی میکند.
باورهای عاشورایی
به عبارت دیگر، در اکثر آثار سینمایی ما، بیش از آن که خود حادثه کربلا به عنوان یک داستان قابل پردازش و فیلم نوشت مورد توجه قرار گیرد، باورهای عاشورایی و آیین و رسوم اجتماعی و نمادین برساختۀ آن به تصویر کشیده و تلاش شده است تا از پیامهای انسانی و معنوی عاشورا در متن اجتماعی و مناسبات انسانی امروزی استفاده شود. قطعاً بیشترین کاربرد سینما با این رویکرد، در سینمای دفاع مقدس و فیلمهای جنگی ما صورت گرفته است.
در واقع، حادثه کربلا در جهان سینمایی ما، بیش از آن که به لحاظ دراماتیک تاثیر بگذارد، به شکل ایدئولوژیک مؤثر بوده است. به عبارتی دیگر، درسها و پیامهایی که از این واقعه عظیم برمیآید، دستمایه داستانپردازی و فیلمسازی قرار گرفته و مورد تاویل و تفسیر مولف واقع شده است. سریالسازیهای مناسبتی که در سالهای اخیر رونق یافته،
نمونههایی از این الهامگیری از واقعه عاشوراست که نه متن اصلی که تاویلهای برگرفته از آن را در روح یک داستان غیرتاریخی بسط میدهد و روایت میکند.
جدا از باورها و انگارههای اخلاقی عاشورا که در سینمای ما بسط یافته، وقایع تاریخی مرتبط با آن را نیز به شکل غیرمستقیم در مرکز توجه خود قرار میدهد. مشهورترین فیلم سینمایی در این زمینه که در حافظه هنری مخاطبان نیز حک شده، «روز واقعه» شهرام اسدی است که براساس فیلمنامه بهرام بیضایی در سال ۷۳ ساخته شده و خود را به شکل غیرمستقیم و نمادین به قیام عاشورا و حادثه کربلا نزدیک میسازد.
«سفیر» فریبرز صالح در نخستین سالهای انقلاب، همچنین فیلمهای داستانی مثل «بازرس ویژه» منصور تهرانی در سال ۱۳۶۰، «به خاطر هانیه»ی کیومرث پوراحمد در سال ۱۳۷۳، «بالهای سپید» مهدی و ناصر هاشمی در سال ۱۳۷۷و «راه طی شده»ی عباس رافعی در سال ۱۳۸۴، همه نمونههایی از فیلمهای سینمایی با رویکرد عاشورایی هستند که داستان خود را با الهام از این واقعه ساختهاند. رافعی در آخرین اثر خود با عنوان «عصر روز دهم» نیز که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته به نمایش درآمد، قصهای امروزی را با باورها و مؤلفههای مرتبط با واقعه کربلا روایت میکند.
منبع: اطلاعات فرهنگی