
صدای تیشه فرهاد مجیدی به گوش میرسد
به گزارش گاهیما، خزان رسیده و اعتباری به آفتاب نیست و دستهای بافنده ۹۰ دقیقه، قالی لاجوردی را از دار پایین خواهند کشید تا دیگر شعار حیاکن، رها کن را نشنوند و لختی به صندلیهای خود تکیه بزنند.
مدیران آبی در حالی قلاب غمگین را در آب میاندازند که آن سوی خلیجفارس ماهی مورد علاقه آنها در حال رها شدن از قلاب دشداشه پوشهاست و این فرصت خوبی است تا طعمه را به قلاب بزنند و صید مطلوب خود را بالا بکشند.
آن سوی آب در پایتخت فرهنگی امارات، متمولان شارجه پوسترهای فرهاد مجیدی را از دیوارها جدا کردهاند و منتظر لغزشی دیگر از ناخدای البطائح هستند تا کفشهایش را جفت و متهم ردیف اول ناکامیهای اخیر را به سمت درهای خروجی رهنمون کنند. هزاران کیلومتر این سوتر در پایتخت دود و سرب و سراب مدیران باشگاه آبی برای ناکامی البطائح شمع نذر کردهاند تا زمینه حضور فرهاد مجیدی در کومه حادثهساز فراهم شود و با دیپورت احتمالی ریکاردو ساپینتو، پادشاه دوباره بر اورنگ رهبری تکیه زده و با نقشههای مکنون خویش آشیانهای را از مویه و ماتم نجات دهد.
منابع مطلع از چراغ سبز هفتِ جاودان به باشگاه استقلال خبر میدهند و شکست البطائح در مصاف با الوحده در ادنوک لیگ و متعاقب آن ناکامی احتمالی استقلال در برابر چادرملو را زمانی طلایی برای پایان مأموریت پسر قادیکلا در فراسوی خیزابها و بازگشت شورانگیز او به خانه قلمداد میکنند.
حتی اگر شاه فرهاد با تیشه معروفش شروطی همچون انتخاب و بستن تیم توسط خود و برگزاری مسابقات در ورزشگاه آزادی را مطرح کرده باشد، یحتمل در صورت تحقق فرضیهها با اولین پرواز فرست کلاس، خود را به تهران خواهد رساند تا در صعبناکترین روزهای قشون آبی ردای نجاتدهنده را بر شانه بیندازد.
مجیدی که پیشتر اعلام کرده بود تا کسب یک عنوان قهرمانی در امارات، قصد ترک این لیگ را ندارد، برای آنکه مسیر حرفهای خود را دگرگون کند، گریزی ندارد جز آنکه در صورت سر دادن سرود الوداع در شارجه شرجی، روی کاربنی سیاه بنویسد آبی و سلامی جانانه به دوآتشههایی دهد که در قلعه حسنخان برایش اسپند دود خواهند کرد.
این اتفاق میتواند علی تاجرنیا و اعوان و انصارش را نیز از زیر منگنه خارج کند تا بیش و پیش با طعنه پیشکسوتانی که معتقدند حضرات چشم بازار را کور کردهاند مواجه نباشند.شاید فردا شب وقتی عقربهها ساعت ۲٠ را نشان بدهند، ساپینتو مغموم سیگار آخر را روی لبهایش آتش بزند و با شنیدن آخرین حیا کن، رها کنها در برگریزان، پیشاپیش مقدم فرهاد مجیدی را شادباش بگوید و حبه قند را در دهان تیفوسیهای معترض بگذارد. تا آن لحظه پلک زدن محلی از اعراب ندارد!