
ایران؛ شانگهای و نسخه چینی
به گزارش گاهیما، پس از تجاوز رژیمصهیونیستی با مشارکت آمریکا به ایران و ناکامی در حصول نتیجه، اجلاس «سازمان همکاری شانگهای نخستین اجلاسی است که در این سطح رئیس جمهور ایران در آن شرکت میکند. این حضور از آن جهت اهمیت دارد که در میانه جنگ برخی اندیشکدهها که تصور میکردند کار تمام است، به بررسی جایگزینهای جمهوری اسلامی نیز پرداخته بودند؛ اکنون روشن شده است که ایران بسیار قدرتمندتر از آن چیزی است که دشمنانش تصور میکردند.
اما سیاست چین در خاورمیانه، بهویژه در متن درگیری ایران و اسرائیل، با سه قاعده کلی شفاف میشود: کاهشتنش، موازنهگری، و پرهیز از مواجهه با تحریم های ثانویه. پکن در اوج بحران، بیآنکه به سمت جانبداری امنیتیِ یکطرفه بلغزد، موضعی «بازدارنده از تشدید» گرفت. وزارت خارجه چین همان روزهای نخست، نگرانی عمیق خود از حملات به ایران را اعلام کرد و خویشتنداری همه طرفها را خواستار شد؛ همزمان، سفارت چین در اسرائیل به شهروندانش توصیه کرد از مرزهای زمینی خارج شوند؛ نشانهای صریح از اولویت مدیریت ریسکهای انسانی و عملیاتی در برابر هر نوع نمایش قدرت.
این احتیاط تحریمی با یک لایه دیگر نیز تکمیل میشود؛ حفظ پلهای موازی با همه طرفها، از جمله اسرائیل. چین در اقتصادِ اسرائیل صرفاً ناظر بیرونی نیست؛ «گروه بنادر بینالمللی شانگهای» (SIPG) از ۲۰۲۱ پایانه جدید بندر حیفا را بهرهبرداری میکند و این حضور لجستیکی علاوه بر تجارت دوجانبه انگیزه پکن برای دوری از هر نوع تقابل مستقیم را تقویت میکند.
درواقع سیاست امروزِ چین در قبال بحران فعلی میان ایران و اسرائیل «بیطرفیِ سودمحور» است؛ مخالفت لفظی با حملات، تأکید مکرر بر آتشبس و حمایت انسانی، حفاظت از شریانهای انرژی و مالی و تنظیم سریع جریانهای نفتی بهمحض بالا رفتن ریسک. این چارچوب یک پیام شفاف دارد: چین «مدیریتگر ریسک» میماند و «بازیگر میدانی» نمی شود.
ایران در چنین وضعیتی چه باید بکند؟ پاسخِ واقعگرایانه این است حداقل در بازه زمانی فعلی نمی توان توقع حضور و حمایت امنیتی پکن از تهران را داشت بلکه باید بر این تمرکز شود که بتوان منافع چین را با ثبات منطقهای به شکل بیشتری هم راستا کرد. خصوصا با بازی روی کارت جریان انرژی و کشتیرانی تا پکن انگیزه ملموس بیشتری برای حفظ جریان خرید نفت و تلاش برای کاهش تنش در منطقه را داشته باشد. همچنین به میدان آوردنِ ظرفیت میانجیگریِ چین در قالب گفتوگوهای نظامی–امنیتیِ محدود و موضوعمحور و در نهایت، سرمایهگذاری بر بازدارندگی و تابآوریِ داخلی بهمثابه پیششرط هر نوع کمک بیرونی می تواند از سیاست های قابل اجرای مبتنی بر منافع ملی ایران باشد. هر قدر هزینه حمایت از ایران برای پکن پایینتر و منافعش در ثبات ایران بالاتر تعریف شود، «بیطرفیِ سودمحور» چین بیشتر به نفع تهران کار میکند، بیآنکه قرار باشد به عنوان همپیمانی جنگی درکنار ایران بایستد.