
کاهش خشونت جوامع در گرو رویش امید
به گزارش خبرنگار گاهیما، ترویج فرهنگ صلح، تسامح، تفاهم و عاری از خشونت امری مهم است و باید تلاش شود تا همه جوامع به این سمت پیش بروند تا به جهانی پر از صلح و آرامش دست یابیم. خشونت میتواند از درگیری فیزیکی بین دو انسان تا جنگ و نسلکشی که کشته شدن میلیونها نفر از نتایج آن است را شامل شود. خشونت ممکن است در اثر خشم اتفاق بیفتد؛ هرگونه رفتاری که با هدف وارد کردن آسیب به یک یا بیش از یک پدیده صورت گیرد رفتار خشونتآمیز نام میگیرد. رفتار خشونتآمیز میتواند در سطح آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد.
انواع خشونت در تمام جهان و در میان تمام انسانها امکان بروز دارد. کودکان و زنان بیشتر در معرض خشونت قرار میگیرند؛ انواع خشونت به صورتهای مختلف طبقهبندی میشوند، همچنین خشونت را میتوان به صورت کلامی و غیرکلامی، خشونت علیه کودکان، زنان، علیه مردم یک کشور، افراد عضو یک گروه یا باورمند به یک عقیده دستهبندی کرد، همچنین خشونت جنسی، اقتصادی، فیزیکی و روانی از جمله دیگر انواع خشونت هستند.
خشونت علل گوناگونی دارد که طیف وسیعی از دلایل را شامل میشود. در واقع چندین عامل منشأ خشونت هستند. شناسایی و کنترل این عوامل به فرد کمک میکند تا در هنگام مواجهه با مسائل خشم خود را مدیریت کند؛ به طور کلی خشونت علت فیزیولوژیکی یا روان شناختی دارد؛ تلاش برای کنترل گروهها یا افراد، احساسات غیرقابل کنترل، انگیزه قبلی، دشمنی و کینهتوزی طرفین، فعالیت زیاد ذهنی یا جسمی و حوادث گذشته و محیط بعضی از علل خشونت هستند.
بین امید و پرخاشگری رابطه مستقیمی وجود دارد
مرتضی پدریان، جامعهشناس درباره خشونت به خبرنگار گاهیما میگوید: خشونت بحثی پیچیده در کنشهای اجتماعی جامعه است که پدیدهای معضلی بوده و به شدت جوامع را تحت تأثیر رفتارهای خود قرار داده و پیامدهای ناخوشایندی ایجاد میکند.
وی میافزاید: یکی از پیچیدهترین بحثها در حوزه کنشهای اجتماعی، بحث خشونت است؛ با کاهش آستانه تحمل بین جوامع خشونت به عنوان امری نهادینه شده شناخته میشود.
این جامعهشناس خشونتهای رفتاری، کلامی و فیزیکی را از جمله خشونتهای موجود در جوامع امروزی میداند و تصریح میکند: معنای اصلی خشونت عبارت است از هر نوع رفتار و گفتاری که باعث رنجش دیگران میشود، این در حالی است که در برخی از جوامع این نوع خشونتها محدود است.
وی ادامه میدهد: به طور معمول جوامعی که ساختارهای ایدئولوژیک دارند و جوامعی که نگاههای آن سیاه و سفید است و پدیدهها را در قالب دو رنگ میبینند، خشونت در آنها بسیار بیشتر است؛ یکی از عوامل شکلگیری پدیده خشونت، ایدئولوژیک بودن جامعه و سیاه و سفید دیدن آن است. زمانی که نوع نگرش در جامعه متفاوت شد؛ جوامع نسبت به نگرش یکدیگر بدبین میشوند.
پدریان میگوید: زمانی که ساختار زیربنایی جامعهای ایدئولوژیک شد، خود به خود افرادی که به یک ایدئولوژی معتقد هستند، افراد مخالف آن مورد خشونت قرار میگیرند، به ویژه اگر نگاه پیروان ایدئولوژیک، رنگین کمانی نباشد بلکه نگاهی سیاه و سفید داشته باشند.
وی با اشاره به علت شکلگیری خشونت در جوامع اضافه میکند: علاوهبر ساختار ایدئولوژیک بودن و سیاه و سفید دیدن، وجود خشونت در جوامع به ساختار جامعهپذیری نیز بستگی دارد، این در حالی است که جوامع باید به سمت صلح با یکدیگر حرکت کنند.
این جامعهشناس با بیان اینکه بین فرایند جامعهپذیری که در آن بذر نفرت یا عشق و دوستی و انسانیت کاشته شود با پدیده خشونت ارتباط مستقیمی وجود دارد، اظهار میکند: هرچه در جوامع بذر نفرت و مرگ بیشتر کاشته شود، میزان پرخاشگری و خشونت در آن بالاتر است.
پدریان میگوید: زمانی که در فرایند حرکتی جوامع احساس ناامیدی و مشکلات وجود داشته باشد، آستانه تحمل افراد جامعه کاهش پیدا میکند و در این صورت خشونت شکل میگیرد.
وی خاطرنشان میکند: هرچه بذر امید در جامعه بیشتر باشد، میزان پرخاشگری در آن کمتر است و هرچه ناامیدی در جامعه بیشتر باشد خشونت در آن بیشتر است؛ در این صورت بین وجود امید در جامعه و پرخاشگری رابطه مستقیمی وجود دارد، اگر در جوامع کنونی شاهد انواع خشونت و پرخاشگری هستیم بیانگر این است که آن جامعه احساس یاس و ناامیدی دارد و افراد دچار پدیده ناامیدی هستند.
افراد برای حفظ مرزهای رابطه به عشق و نفرت نیاز دارند
میترا نوری، روانکاو و روان درمانگر تحلیلی به خبرنگار گاهیما میگوید: خشونت زمانی شکل میگیرد که انسان در یک رابطه است، اما احساسات متعارض و لازم و ملزوم برای یک رابطه به نام عشق و نفرت (پرخاش) در یک رابطه احساس میشود، یعنی افرادی که با یکدیگر در رابطه هستند هم عشق را و هم نفرت یا پرخاش را تجربه میکنند.
وی میافزاید: افراد برای حفظ مرزهای رابطه و نگهداری از آن به پرخاش و نفرت نیاز دارند، یعنی نمیتوان گفت فردی با دیگری رابطه دارد و تنها عشق را تجربه میکند، اما پرخاش را تجربه نمیکند؛ در این صورت میتوان گفت یک وجه آن رابطه وجود ندارد و مرزهای رابطه مشخص نمیشود، همچنین یک فرد به تنهایی نمیتواند تنها پرخاش و نفرت را تجربه کند و عشقی را تجربه نکند.
این روانکاو و روان درمانگر تحلیلی تصریح میکند: در یک رابطه هم عشق وجود دارد و هم نفرت، اما آنچه شکل رابطه را به درستی نگه میدارد این است که طرفین به خود اجازه تجربه هیجان منفی و پرخاش را بدهند، اما این هیجانات را به صورت بیرونی نشان ندهند، مهم است که انسانها هیجانات منفی را در رابطه تجربه کنند و به خود این حق را بدهند که در طرف مقابل احساسات بد را با تعامل و گفتوگو برطرف کنند.
وی ادامه میدهد: آن جایی که در یک رابطه تعامل و گفتوگو وجود ندارد و انسانها واکنش خود را با پرخاش و نمودهای بیرونی آن را به صورت خشونت نشان میدهند، آن رابطه دچار معضل بزرگ شده است.
نوری میگوید: تجربه پرخاش و خشم در ساختارهای مختلف شخصیتی هرکدام به شکلی است، به همین دلیل در یک مفهوم کلی نمیتوان گفت که خشونت نباید وجود داشته باشد، برخی از ساختارها ظرفیت روانی کمی برای فرد دارد که در این صورت فرد نمیتواند خشونت و پرخاش خود را کنترل کند.
وی اضافه میکند: ابتدا باید افراد بدانند طرف مقابل در چه ساختار شخصیتی قرار دارد و آن فرد قرار است با چه کسی وارد رابطه شود و فضای ارتباطی به چه صورت است؛ سپس انسانها اجازه تجربه هیجانات منفی را به خود بدهند تا آن پرخاش را به صورت واکنش بیرونی (خشونت) نشان ندهند.
خشم و پرخاش بخشی از روان انسان است
این روانکاو و روان درمانگر تحلیلی میگوید: خشونت گاهی شکل بیرونی و گاهی شکل درونی دارد که در شکل درونی به سمت خود انسان بر میگردد، اما باید دانست که در هر دو صورت خشونت آسیبزننده است، به همین دلیل مهم است بدانیم ساختار شخصیتی انسان چیست؟
وی میافزاید: خشم و پرخاش بخشی از روان انسان است که باید به آن اهمیت داده شود؛ یعنی چگونگیای که در رفتار و احساس انسانها وجود دارد از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ از این رو باید نسبت به احساسات، عواطف، خشم، پرخاش، نفرت و حسادت افراد فرهنگسازی و آگاهی بخشی صورت گیرد تا انسانها بدانند اینگونه احساسات جزئی از وجود آنها است و باید آن را بپذیرند و تجربه کنند اما واکنشی نسبت به آن نشان ندهند.
نوری اظهار میکند: زمانی که نمیتوانیم عواطف منفی را بپذیریم، وقتی اینگونه عواطف به سراغ ما میآیند احساس بدی پیدا میکنیم که در این صورت به صورت واکنشهای بیرونی و کتک کاری شدید خود را نشان میدهد.
وی اضافه میکند: خشونت صرفاً کتک زدن و دعواهای فیزیکی نیست، حتی افراد به صورت کلامی یا تحقیر و توهین و مسخره کردن نیز میتوانند خشونت را بروز دهند، یعنی نیش زدن به انسانها و استفاده از نقاط ضعف آنها و قطع ارتباطات عاطفی از اشکال خشونت است.
بر این اساس، نمیتوان برای خشونت تنها به این بسنده کرد که روزی به نام عدم خشونت نامگذاری کرد، بلکه برای عدم خشونت باید ظرفیتسازی صورت گیرد تا انسانها بدانند که میتوانند خشم داشته باشند، اما نباید خشم را به صورت بیرونی تجربه کنند، بلکه میتوانند تاب بیاورند و در نهایت بعد از تجربه احساس بد، تعامل و گفتوگو داشته باشند و روابط را به سمت درست سوق دهند.