
ماشه در دهه 60
به گزارش گاهیما، وقاحت و زیادهخواهی آمریکا و رژیم صهیونیستی به کنار، اینکه اروپا، سازمان ملل، آژانس انرژی اتمی، میانجیها و... این روزها خیلی متحد و هماهنگ، دو و بلکه چندپایشان را در یک کفشکرده، سنگ کوتاه آمدن ایران و مذاکره اجباری را به سینه میزنند و تحریمها و قطعنامههایی را که خودشان بریده و دوخته و بعد هم سوزاندهاند، دوباره احیا میکنند، ماجرای جدیدی نیست!
کمی به عقب برگردیم
۴۵ سال پیش هم درست مثل امروز که اسرائیل برخلاف همه موازین بینالمللی به کشورمان حمله کرد، مردم، دانشمندان و فرماندهانمان را به شهادت رساند، سایتهای هستهای تحت نظارت آژانس را هدف گرفت و... ، صدام به ایران حمله کرد تا بلکه یکهفتهای یا چند هفتهای، طومار جمهوری اسلامی ایران را درهم بپیچد. آن روزها هم درست مثل امروز، صدام به هدفش نرسید و بازهم درست مثل امروز، سازمان ملل و شورای امنیتش و البته آمریکا و اروپا از معرفی متجاوز و آغازگر جنگ سر باز زدند و فقط با صدور قطعنامه، از دو طرف خواستند، جنگ را تمام کنند! آن روزها هم درست مثل امروز، قطعنامهها از ایران میخواستند بدون دریافت هیچ تضمینی، جنایتهای صدام را بیخیال شود و فوراً آتشبس را پذیرفته و بنشیند سر میز مذاکره.
روز ۶ مهرماه ۱۳۵۹ وقتی تجاوز وحشیانه صدام به کشورمان، هفته نخست را پشت سر میگذاشت، شورای امنیت سازمان ملل، در دوهزار و دویست و چهل و هشتمین نشست خود، نخستین قطعنامهاش را در واکنش به جنگ ویرانگری که عراق آغاز کرده بود، صادر کرد. ۱۵ رأی موافق و صفر رأی ممتنع و مخالف، در قطعنامه ۴۷۹، بدون مشخص و محکوم کردن آغازگر جنگ، از ایران و عراق خواسته بودند بلافاصله هرگونه استفاده بیشتر از زور را متوقف کرده و اختلافاتشان را با مذاکره حل و فصل کنند. همچنین هرگونه پیشنهاد مناسب میانجیگری را بپذیرند و... .
عراق بیدرنگ قطعنامه را پذیرفت، ایران اما از پذیرش قطعنامه سر باز زد.
حالا و ۴۵ سال پس از آن ماجرا، ممکن است این پرسش به ذهنتان برسد که چرا مسئولان وقت کشورمان از پذیرفتن مفاد قطعنامه ضدجنگ استقبال نکردند و مانع جنگی که هشت سال ادامه یافت، نشدند؟
پاسخ واقعبینانه به این پرسش وقتی ممکن است که کمی به عقب برگردیم و اوضاع و حال و احوال آن روزهای جهان سیاست را واقعبینانهتر بررسی کنیم.
بیخیالِ مقصر جنگ
دوختن قبای قطعنامه برای جنگ صدام علیه ایران، از همان روزهای نخست آغاز شده و شورای امنیت روز دوم جنگ یعنی اول مهر ۵۹ فقط بیانیه داده بود که: «دو طرف باید از اعمال خشونت ضد همدیگر جلوگیری کنند و در راستای تحقق صلح کوشا باشند...».
قطعنامه ۴۷۹ چشمش را فقط به روی مسئله آغازگر جنگ نبسته بود. ارتش صدام در روزهای آغاز جنگ کوبیده و در خوزستان، کرمانشاه، ایلام، کردستان و آذربایجان پیشروی کرده و در ۶مهرماه بخشهایی از این مناطق را در اشغال داشت. قطعنامه این اشغالگری را هم نادیده گرفته و فقط خواستار آتشبس شده بود.
البته ممکن است این طور حساب کنید که براساس عرف و قوانین بینالملل، شورای امنیت نمیتواند در همان هفتهها و ماههای اول و دوم جنگ و قطعنامه اول، بهصراحت متجاوز را معرفی کند، اما جالب اینکه این تسامح و تساهل شورا، در سالهای بعد هم ادامه دارد و تا سال چهارم و قطعنامه چهارم اصلاً اشارهای به مقصر و شروعکننده جنگ نمیشود. در سال۱۳۶۲، بعد از گزارش نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد در مورد حمله به مناطق مسکونی طی دوران جنگ، قطعنامه ۵۴۰ صادر شد و برای نخستین بار بر «ضرورت بررسی واقعبینانه علل آغاز جنگ» تأکید کرد. البته در این قطعنامه هم اصلاً نامی از عراق به عنوان متهم به تجاوز برده نشده بود!
جالب اینکه شورای امنیت در ماجرای اشغال چند ماهه کویت توسط عراق قطعنامه متعددی را صادر و از همان ابتدا اشغالگر را هم محکوم کرده و درنهایت زمینه را برای جنگ خلیجفارس و مداخله آمریکا آماده میکند. اما قطعنامههای شورای امنیت طی هشت سال جنگ صدام علیه ایران نه تعدادشان از عدد ۱۱ فراتر میرود و نه به صراحت آغازگر جنگ را محکوم میکند. این البته تنها دلیل برای سر باز زدن ایران از پذیرش قطعنامه ۴۷۹ نیست.
همچنانکه تنها واکنش ایران هم نسبت به آن به حساب نمیآید. یعنی اینطور نیست که مقامهای ایرانی «نه» بزرگی را مقابل شورای امنیت و کشورهای جهان گذاشته و درهای مصالحه و مذاکره را بسته باشند. واقعیت این بود که صدام با پایان هفته نخست جنگ بهخوبی متوجه شده بود نمیتواند با سرعتی که تصور میکرده است خوزستان را از آن خود کند و برای گامهای بعدی به ایران فشار بیاورد.
بنابراین دست به دامان میانجیهای مختلف شده و حتی به زمینهسازی برای صدور قطعنامه۴۷۹ کمک میکند. هدفش هم این است که با آتشبس، در مناطق اشغال شده جای پایش را محکم کرده و برای قدمهای بعدی برنامهریزی کند.
اول تسلیم... بعد مذاکره
دو روز پس از قطعنامه ۴۷۹ نخستین هیئت از سوی سازمان کنفرانس اسلامی به ایران میآید. حبیب شطی دبیرکل سازمان، یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین و ژنرال ضیاءالحق رئیسجمهور پاکستان از جمله اعضای این هیئت هستند. امام(ره) در ۱۲مهر ۱۳۵۹ پیامی صادر کرده و تأکید میکند «صدام پس از آن همه شرارت و خونریزی و حمله به شهرهای بیگناه و مسلمین بیپناه، اکنون تقاضای آتشبس کرده است... تا او با کمکگیری از اشرار و دیگر همجنسان خود و تجدید قوا، به شرارت و خونریزی خود ادامه دهد». اواسط مهرماه هیئتی با عنوان «حسن نیت» از سوی جنبش عدم تعهد پادرمیانی میکند و بعد هم دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی دوباره به ایران آمده و با امام(ره) دیدار میکند. پاسخ امام(ره) به حبیب شطی به قدری شفاف و محکم و البته واقعبینانه است که راه را روی هر گونه تزویر و آتشبس مصلحتی میبندد:
«الان جنگ در (خاک) ایران است و این خود دلیل بر تهاجم آنها بر ماست... بدون هیچ سابقه و بدون هیچ دلیلی با پایمال کردن تمام مواضع بینالمللی، صدام اقدام به هجوم به ایران کرد. ... البته هرکس این چنین جنایاتی بکند و شهرها و روستاهای ما را بگیرد، آرزو میکند آتشبس برقرار باشد... دولتها اگر میخواهند عملی بکنند و صلح و صفا باشد، باید با آن کسی که مهاجم بوده است و هجوم کرده است به یک مملکت اسلامی ... با او قتال کنند... خسارات ایران را، خسارات مالی ایران را _ خسارات جانی قابل جبران نیست– باید جبران کند و قوای خودش را بیرون بکشد...».
البته هیئتهای میانجی به تبعیت از قطعنامهها و تأکیدی که صدام کرده بود، نه خروج ارتش عراق از خاک ایران را میپذیرفتند نه بحث غرامت را مطرح میکردند. همه آنها میگفتند اول مذاکره کنید... اول آتشبس شود و بعداً مذاکره کنید!
سادهتر اینکه چیزی مثل مکانیسم ماشه امروزی انگار از همان زمان علیه ایران فعال بود! پیام قطعنامههای بیخاصیت شورای امنیت هم این بود که ایران یا باید دستها را بالا ببرد، بخشی از خاکش را بدهد و بعد برای پس گرفتنش پای میز مذاکره بنشیند یا برای تحمیل جنگی فرسایشی و تحریم و... آماده باشد!