
دیروز, 09:52
کد خبر: 83
شکارچیان نقش های متفاوت!
سریال «شکارگاه» بهعنوان تازهترین اثر «نیما جاویدی» روایت خود را بر بستری تاریخی بنا کرده است. این سریال دومین تجربه سریالسازی «جاویدی» پس از موفقیت «آکتور» بهشمار میرود.
به گزارش گاهیما، سریال «شکارگاه» با تمرکز بر شخصیتی به نام «میرعطا خانِ سرهنگ» داستانی تازه با رنگوبوی میهندوستی را در دل وقایع تاریخ معاصر روایت میکند؛ روایتی که اگرچه در فضای تاریخی شکل گرفته، اما محدود به یک اثر صرفاً تاریخی نیست. سریال «شکارگاه» به تهیهکنندگی «مهدی بدرلو» ساخته شده است. در این سریال، «پرویز پرستویی» با نقشآفرینی در نقش «میرعطا خانِ سرهنگ» بازیگر اصلی داستان به شمار میرود.
از دیگر بازیگران این سریال میتوان به «الهام پاوهنژاد»، «مهدی حسینینیا»، «سوگل خلیق»، «الهام نامی» و «امیر نوروزی» اشاره کرد.
محور اصلی سریال، داستان خانواده یک «قرهسوران» است که در ابتدای سریال، این گونه معرفی شدهاند: «قرهسورانها نیروهای شبهنظامی محلی در دوران قاجار بودند که وظیفه محافظت از جادههای کشور در مقابل راهزنان را برعهده داشتند. این نیروهای جنگاور عموما از تفنگچیهای بومی تشکیل میشدند و برای دولت مرکزی کار میکردند.»
در خط روایت سریال «شکارگاه» که این روزها مخاطبان شبکه نمایش خانگی را با خود همراه کرده است، زنان، نقش فعال و تأثیری تعیینکننده دارند. در این مطلب به بازی پنج بازیگر این سریال پرداختیم که به نوعی شکارچیان نقش های متفاوت هستند!
پرویز پرستویی
بازی پرویز پرستویی در سریال «شکارگاه» یکی از نقاط اتکای اصلی اثر است. او در نقش «میرعطا خان» از یک لحن و لهجه متناسب با فضای قاجار استفاده میکند. این لهجه نه آنقدر غلیظ است که برای تماشاگر امروز غیرقابل فهم شود و نه آنقدر بیرنگ که فضای تاریخی اثر را از بین ببرد. او با انتخاب دقیق واژگان، مکثها و آهنگ صدا، حس یک شخصیت با شأن نظامی و سابقه را منتقل میکند. در سکانسهای قدرتنمایی، بدن صاف، نگاه مستقیم و حرکات حسابشده دارد؛ حس یک فرمانده مقتدر. در لحظات تردید یا فشار روانی، تغییرات ظریف در ابروها، نگاههای کوتاه به زمین یا مکثهای طولانی، شکنندگی درونی او را نشان میدهد.
در خط روایت سریال «شکارگاه» که این روزها مخاطبان شبکه نمایش خانگی را با خود همراه کرده است، زنان، نقش فعال و تأثیری تعیینکننده دارند. در این مطلب به بازی پنج بازیگر این سریال پرداختیم که به نوعی شکارچیان نقش های متفاوت هستند!
پرویز پرستویی
بازی پرویز پرستویی در سریال «شکارگاه» یکی از نقاط اتکای اصلی اثر است. او در نقش «میرعطا خان» از یک لحن و لهجه متناسب با فضای قاجار استفاده میکند. این لهجه نه آنقدر غلیظ است که برای تماشاگر امروز غیرقابل فهم شود و نه آنقدر بیرنگ که فضای تاریخی اثر را از بین ببرد. او با انتخاب دقیق واژگان، مکثها و آهنگ صدا، حس یک شخصیت با شأن نظامی و سابقه را منتقل میکند. در سکانسهای قدرتنمایی، بدن صاف، نگاه مستقیم و حرکات حسابشده دارد؛ حس یک فرمانده مقتدر. در لحظات تردید یا فشار روانی، تغییرات ظریف در ابروها، نگاههای کوتاه به زمین یا مکثهای طولانی، شکنندگی درونی او را نشان میدهد.
این تضاد باعث میشود شخصیت یکبعدی نباشد و بین اقتدار و آسیبپذیری در نوسان بماند. «میرعطا خان» هم یک حافظ گنج است و هم پدری درگیر گروگانگیری فرزندش. «پرستویی» این کشمکش را با ریتم بازی نشان میدهد؛ هنگام مواجهه با دشمنان یا افراد مشکوک، صدایش محکم و قاطع است.
در صحنههای خانوادگی، حتی وقتی سعی میکند اقتدارش را حفظ کند، لرزش خفیف صدا یا نگاههای طولانیتر به چهره همسر و فرزند، لایهای از نگرانی را لو میدهد. او به خوبی با ریتم و انرژی بازیگران مقابل هماهنگ میشود. مثلاً در صحنههایی با «الهام پاوهنژاد»(ملوک خاتون)، بازی را نرمتر و شخصیتر میکند، اما در برخورد با شخصیتهای سلطنتی یا نظامی، زاویه بدن و حجم صدا را تغییر میدهد تا مرز اقتدار را حفظ کند. «پرستویی» نقش «میرعطا خان» را با انرژی و جسارت ایفا کرده است و این بازی قابلتوجه و متفاوت از آثار دیگر او بهنظر میرسد. با تکیه بر سالها تجربه بازیگری در نقشهایی مشابه، او توانسته حتی با خلأهایی در فیلمنامه و شخصیتپردازی، کاراکتری چندلایه ارائه دهد. «پرستویی» با بهرهگیری از ابزارهای ساده اما دقیق(صدا، نگاه و ریتم حرکتی) توانسته «میرعطا خان» را به شخصیتی چندبعدی، باورپذیر و درخور فضای رازآلود سریال تبدیل کند.
امیر نوروزی
یکی از موفقترین بازیگران سریال، «مفتش نامجو» با بازی «امیر نوروزی» است؛ شخصیتی که از ابتدای ورودش به سریال، بارها در موقعیتهایی غیرقابلپیشبینی قرار گرفته و رفتارش را مدام تغییر داده است. «امیر نوروزی» موهایش به رسم آن دوره اصلاح شده و مانند «پرویز پرستویی» دور سرش را کاملاً کوتاه کرده است؛ سبیلی روی صورت دارد و عینک گرد فریم نقرهای، چهرهاش را به نظمیهچیهای دوران قاجار نزدیک کرده است. کاراکتر «مفتش نامجو» بعد از این که ماجرای قهوه مسموم به میان میآید، وارد داستان میشود.
در صحنههای خانوادگی، حتی وقتی سعی میکند اقتدارش را حفظ کند، لرزش خفیف صدا یا نگاههای طولانیتر به چهره همسر و فرزند، لایهای از نگرانی را لو میدهد. او به خوبی با ریتم و انرژی بازیگران مقابل هماهنگ میشود. مثلاً در صحنههایی با «الهام پاوهنژاد»(ملوک خاتون)، بازی را نرمتر و شخصیتر میکند، اما در برخورد با شخصیتهای سلطنتی یا نظامی، زاویه بدن و حجم صدا را تغییر میدهد تا مرز اقتدار را حفظ کند. «پرستویی» نقش «میرعطا خان» را با انرژی و جسارت ایفا کرده است و این بازی قابلتوجه و متفاوت از آثار دیگر او بهنظر میرسد. با تکیه بر سالها تجربه بازیگری در نقشهایی مشابه، او توانسته حتی با خلأهایی در فیلمنامه و شخصیتپردازی، کاراکتری چندلایه ارائه دهد. «پرستویی» با بهرهگیری از ابزارهای ساده اما دقیق(صدا، نگاه و ریتم حرکتی) توانسته «میرعطا خان» را به شخصیتی چندبعدی، باورپذیر و درخور فضای رازآلود سریال تبدیل کند.
امیر نوروزی
یکی از موفقترین بازیگران سریال، «مفتش نامجو» با بازی «امیر نوروزی» است؛ شخصیتی که از ابتدای ورودش به سریال، بارها در موقعیتهایی غیرقابلپیشبینی قرار گرفته و رفتارش را مدام تغییر داده است. «امیر نوروزی» موهایش به رسم آن دوره اصلاح شده و مانند «پرویز پرستویی» دور سرش را کاملاً کوتاه کرده است؛ سبیلی روی صورت دارد و عینک گرد فریم نقرهای، چهرهاش را به نظمیهچیهای دوران قاجار نزدیک کرده است. کاراکتر «مفتش نامجو» بعد از این که ماجرای قهوه مسموم به میان میآید، وارد داستان میشود.
او قرار است عامل اصلی ترور نافرجام «میرعطا خانِ سرهنگ» را کشف کند اما حضورش در این عمارت ابعاد گستردهتری پیدا میکند. او به دختر «میرعطا» علاقهمند است و زمانی دور، به دلایلی او را ترک کرده است. حالا اما بازگشته تا یک بار دیگر شانسش را در خواستگاری از او امتحان کند. از سوی دیگر درگیر ماجرایی با باغبان این باغ میشود و تبدیل شدن او به رقیب «بهادر» وضعیتش را در عمارت پیچیدهتر میکند.
ابتدا او را به عنوان یک مفتش میشناسیم؛ درجهداری وظیفهشناس که تلاش میکند راز قهوه مسموم را آشکار کند و در افشای این راز هم هیچ ابایی از بیان واقعیتها ندارد. از سوی دیگر در قبال دختر این خانواده، روح لطیفش را نشان میدهد و تلاش میکند با ابراز عشق و محبت نظر او را به خودش جلب کند. به واسط ترس و وحشت اما وجه دیگری از بازی خود را به نمایش میگذارد.
ابتدا او را به عنوان یک مفتش میشناسیم؛ درجهداری وظیفهشناس که تلاش میکند راز قهوه مسموم را آشکار کند و در افشای این راز هم هیچ ابایی از بیان واقعیتها ندارد. از سوی دیگر در قبال دختر این خانواده، روح لطیفش را نشان میدهد و تلاش میکند با ابراز عشق و محبت نظر او را به خودش جلب کند. به واسط ترس و وحشت اما وجه دیگری از بازی خود را به نمایش میگذارد.
او در قسمت ششم سریال، شمایلی از یک مرد عاشق را پیش رویمان میگذارد و اجازه میدهد با تمام وجود احساساتش را باور کنیم، اما در ادامه وقتی مقابل رقیب قرار میگیرد، به جای ایستادگی، سست میشود و مجدداً با تغییر حالات چهره و رفتار، موقعیتی دیگر را به نمایش میگذارد.
الهام پاوهنژاد
«ملوکخاتون» یک زن آبدیده در عرصه تقابلهای مسلحانه با راهزنان است که بهگواه همسرش «میرعطا» در تیراندازی بهسختی میتوان همآوردی برایش پیدا کرد؛ زنی که بدون اطلاع از شرایطی که شوهرش به آن تن داده، بخشی از مأموریت صیانت از جواهرات سلطنتی به دوشش افتاده و همزمان باید خطر را از عزیزانش دور کند.
بخش مهمی از هویت «میرعطا» با بازی «پرویز پرستویی» در کانون روایت «شکارگاه» در تعامل و بدهبستانهای میان او و همسرش یعنی همین «ملوکخاتون» روایت میشود. «ملکخاتون» که از سویی تلاش دارد تا مانعی بر سر بلندپروازیهای همسر خود نباشد، همزمان نمیتواند چشم بر قربانی شدن فرزندانش در مسیر زیادهخواهیهای او ببندد و همین دوگانه موقعیت دراماتیکی را برای او در داستان بهوجود آورده است.
الهام پاوهنژاد
«ملوکخاتون» یک زن آبدیده در عرصه تقابلهای مسلحانه با راهزنان است که بهگواه همسرش «میرعطا» در تیراندازی بهسختی میتوان همآوردی برایش پیدا کرد؛ زنی که بدون اطلاع از شرایطی که شوهرش به آن تن داده، بخشی از مأموریت صیانت از جواهرات سلطنتی به دوشش افتاده و همزمان باید خطر را از عزیزانش دور کند.
بخش مهمی از هویت «میرعطا» با بازی «پرویز پرستویی» در کانون روایت «شکارگاه» در تعامل و بدهبستانهای میان او و همسرش یعنی همین «ملوکخاتون» روایت میشود. «ملکخاتون» که از سویی تلاش دارد تا مانعی بر سر بلندپروازیهای همسر خود نباشد، همزمان نمیتواند چشم بر قربانی شدن فرزندانش در مسیر زیادهخواهیهای او ببندد و همین دوگانه موقعیت دراماتیکی را برای او در داستان بهوجود آورده است.
الهام نامی
«سیمین» دختر بزرگ «میرعطا» و «ملکخاتون» است؛ دختری جنگاور و ستیزهجو که تبحر ویژهای در استفاده از اسلحه دارد و بهنظر میرسد در زمینه فنون رسمی، جایگاهی معتبرتر نسبت به سه برادر خود در نگاه پدرش دارد. او همراه با خانواده وارد شکارگاه شده و آرامآرام باور پیدا کرده که این عمارت، نفرینشده است. «الهام نامی» که پیشتر با نقشآفرینی کوتاه در سریال «شهرزاد» وارد میدان سریالهای خانگی شده بود، در تکرار همکاری با «حسن فتحی» با نقش «شکوهالسلطنه» در سریال «جیران» بیشتر به چشم آمد و حالا با «شکارگاه» اعتبار کارنامهاش در شبکه خانگی، چند پله ارتقا پیدا کرده است.
از همان سکانس ابتدایی «شکارگاه» موقعیت کلیدی «سیمین» در خانواده «میرعطا» بهوضوح مشخص است. بعد از ورود به عمارت هم او نقش مهمی در صیانت از امانت خانوادگی برعهده گرفت. او همسری داشته که از او جدا شده و حالا پای خواستگار قدیمیاش هم به عمارت باز شده است. «سیمین» در اوج چالشهای خانواده برای حفاظت از جواهرات سلطنتی با چالشهای درونی و احساسی دستوپنجه نرم میکند و حس مادرانهاش نسبت به دختربچهای که به آنها پناه آورده، احتمالاً در سرنوشت این کاراکتر نقش پررنگی خواهد داشت. «الهام نامی» عملکرد قابلدفاعی در ایفای این نقش چندلایه و پیچیده، داشته است.
سوگل خلیق
از شخصیتهای مرموز در روایت «شکارگاه» است که برخلاف سادگیهای عیانش در مواجهه با دیگران به نظر میرسد از رازهای عمارت هم بیخبر نیست. «گلاب» یکی از مستخدمان عمارت است که میدانیم خانمشازده بهعنوان ساکن اصلی عمارت رازهایی را با او در میان گذاشته اما گویی او اولویتهایی پیشپاافتادهتر برای خود دارد! «سوگل خلیق» فارغالتحصیل کارگردانی تئاتر است اما در سالهای اخیر و بهطور خاص در سریالهای خانگی حضوری درخشان بهعنوان بازیگر داشته است.
سوگل خلیق
از شخصیتهای مرموز در روایت «شکارگاه» است که برخلاف سادگیهای عیانش در مواجهه با دیگران به نظر میرسد از رازهای عمارت هم بیخبر نیست. «گلاب» یکی از مستخدمان عمارت است که میدانیم خانمشازده بهعنوان ساکن اصلی عمارت رازهایی را با او در میان گذاشته اما گویی او اولویتهایی پیشپاافتادهتر برای خود دارد! «سوگل خلیق» فارغالتحصیل کارگردانی تئاتر است اما در سالهای اخیر و بهطور خاص در سریالهای خانگی حضوری درخشان بهعنوان بازیگر داشته است.
او بعد از «همگناه» و «سیاوش» با ایفای نقش جذاب و بانمک نازنین در سریال «دفتر یادداشت» بهشدت در کانون توجه قرار گرفت و حالا در سریال «شکارگاه» هم شاهد نقشآفرینی متفاوتی از او هستیم. از همان ابتدای ورود «میرعطا» و خانوادهاش به عمارت شکارگاه، «گلاب» حضوری توجه برانگیز در میان مستخدمان عمارت دارد؛ دختری ساده و تا حدودی خوشباور که بعد از مرگ «شمسی» نقش پررنگتری در میزبانی از مهمانان ناخوانده عمارت پیدا میکند و هم زمان دل خوش به آرزوهای دور و دراز خود برای ازدواج است. دلبستگی او به «بهادر» در قسمتهای ابتدایی یکی از خطوط فرعی داستان در روایت اصلی سریال بود و همدستیاش با «شمسی» برای سرقت جواهرات نشان داد که باوجود سادگیاش، بهخوبی میتواند دیگران را به بازی بگیرد و گمراه کند. «گلاب» یکی از حلقههای اصلی برای رمزگشایی از گذشته عمارت و تأثیر آن بر آینده خانواده «میرعطا»ست.
نویسنده: جواد کریمی راد